♥عاشقانــه♥سلطان غـ ـــم♥

آخرین سنگر سکوته! خیلی حرفا گفتنی نیست!

 

در رخت خواب هستم ،

خودم را گول میزنم که خوابم ببرد !

ولی خبری از خواب نیست !

هرچه تمرین مرگ میکنم باز هم نمی میرم !

چشم هایم را می بندم!

  هستــــــی را به دست به باد می دهم

و پرواز میکنم !

به جایی می روم که دیگر... عشقی نیست !

علاقه ای نیست !

زندگی نیست !

پولی نیست !

کاری نیست

! باری نیست !

هیچی نیست !

ساعت ها را نابود میکنم تا عقربه های ساعت زمان را مشخص نکنند !

همه چیز را از مـــغزم بیرون میکنم

و اندکی به صدای آب خدا گوش میدهم !

به سبزی درختان خدا نگاه میکنم !

به زیبایی نور خورشید که از لابلای درختان با من قایم موشک بازی میکند !

فقط گوش میدهم !

آنقدر گوش میدهم تا آن لحظه درونم به پاکی به خاطر سپرده شود ....


نوشته شده در پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:,ساعت 13:21 توسط نســــــــــیم| |

قالب : بلاگفا